سی و چهارمین بــــــــــــــــــــــــهـــــــــــــــار | ||
|
خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن 11 ركعت است بنده : خدايا خسته ام نميتوانم نيمه شب 11 ركعت بخوانم خدا: بنده ی من 2 ركعت نماز شفع و 1 ركعت نماز وتر بخوان بنده : خدايا خسته ام برايم مشكل است نيمه شب بيدار شوم خدا : بنده ی من قبل از خواب اين 3 ركعت را بخوان بنده : خدايا 3 ركعت زياد است خدا : بنده ی من فقط 1 ركعت نماز وتر بخوان بنده : خدايا امروز خيلی خسته شده ام آيا راهی ديگر ندارد؟ خدا : قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان كن و بگو يا الله بنده : خدايا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد خدا : بنده ی من همان جا كه دراز كشيده ای تيمم كن و بگو يا الله بنده : خدايا هوا سرد است و نمي توانم دستانم را از زير پتو بيرون بياورم خدا : بنده ی من در دلت بگو يا الله ما برايت نماز شب حساب مي كنيم بنده اعتنايی نمی كند و می خوابد خدا : ملائكه ی من ببينيد من اينقدر ساده گرفتم اما بنده ی من خوابيده است خدا : چيزی به اذان نمانده او را بيدار كنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده ملائكه : خداوندا 2 مرتبه او را بيدار كرديم اما باز هم خوابيد خدا : ملائكه ی من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست ملائكه : پروردگارا باز هم بيدار نشد اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است خدا : ای بنده بيدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشيد از شرق سر برمي آورد خداوند رويش را برمي گرداند ملائكه ی من ايا حق ندارم كه با اين بنده قهر كنم؟
نظرات شما عزیزان:
وااااااااااای مریم جون من که دیگه همه ی سعیمو میکنم که نماز شب بخونم مرسییییی بابت متن قشنگت
|
|